1 / 6

عمر

عمر. طی شد این عمر، تو دانی که چه سان؟ پوچ و بس تند ، چنان باد خزان آه تقصیر من است ، می دانم که نکردم فکری

lenora
Télécharger la présentation

عمر

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. عمر طی شد این عمر، تو دانی که چه سان؟ پوچ و بس تند ، چنان باد خزان آه تقصیر من است ، می دانم که نکردم فکری وتامل ننمودم آنی که چه سان می گذرد عمر گران؟

  2. کودکی رفت به بازی ، به فراغت ، به نشاط فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات همه گفتند کنون او بچه است بگذارید که باشد خندان پس از این فرصت خندیدن نیست!

  3. یک نفر آه کشید ، گفت باید ، به فردا بکند او نظری از امروز دیگری آوا داد ، که چو فردا بشود ، فکر فردا بکند و در این بین چه زود ، عمر زیبایم رفت آن همه قدرت و نیروی عظیم ، به چه ره مصرف گشت؟ نه تفکر، نه تعمق ، و نه اندیشه ، دمی عمر بگذشت به بی حاصلی و بی عدمی نوجوانی هم رفت باز با بازی و تفریح و نشاط فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات بعد از آن نیز گفتند همه : که جوانست هنوز بگذارید جوانی بکند بگذارید که خوش باشد و مست بعداز این فرصت دیگر هم هست

  4. قدرت عهد شباب می توانست مرا تا به خدا پیش برد و لیک ... رهنمایانم ... عمرشان بیهوده ، طی شده بود و مرا می گفتند ، که چو آنها باشم کس مرا هیچ نگفت ، زندگانی کردن فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت... و صد افسوس که چون عمر گذ شـت ، معنی اش می فهمم

  5. حال می پندارم ،هدف از زیستن این است رفیق من شدم خلق که با عزمی جزم پای از بند هواها گسلم ره حق پویم و حق گویم و بس

  6. آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم شمع راه دگران گردم و با شعله خویش ره نمایم به همه گر چه سرا پا سوزم من شـــدم خلق که مثمر باشم نه چنین زائد و بی جوش و خروش عمر بر باد و به حسرت خاموش ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنی اش فهمیدم

More Related