760 likes | 989 Vues
چگونه با نظریه های گوناگون روبرو شویم؟. * جامعه شناسی فقط توصیف نیست بلکه تبیین هم هست. *تبیین بدون ذخیره نظری ناممکن است. *پژوهشهای اجتماعی نیز بدون نظریه ناممکن است. هشت پیش فرض.
E N D
* جامعه شناسی فقط توصیف نیست بلکه تبیین هم هست.*تبیین بدون ذخیره نظری ناممکن است.*پژوهشهای اجتماعی نیز بدون نظریه ناممکن است.
* تعریف پسینی به جای تعریف پیشینی.*اغلب تحقیقات نظری تحت تاثیر یک یا چند دیدگاه نظری هستند.*واقعیات اجتماعی واقعیاتی بیرونی هستند.*معیار راه گشا بودن نظریه*جامعه شناسی را نمی توان به گفتارهای ایدئولوژیک یا گفتمان قدرت تقلیل داد.*جامعه شناسی علم شناخت تعلیلی-تحلیلی است.*ذخیره نظری در خدمت به پژوهشگر* ترکیب نظری
* ریشه های فکری و خاستگاه*مصباح در مقابل سروش*ایدئولوژی جامعه شناسانه.*دکتر سید جواد طباطبائی.*پیروان مکتب انتقادی.*ارزیابی انتقادی از نظریات موجود.* یوسفعلی اباذری
* دسته اول (نظریه های رایج یا متداول)*نمونه ها:*محرومیت نسبی تاخر فرهنگی توسعه نامتوازن بسیج منابع...*ویژگی های اصلی و نسبت آنها با جریان اصلی جامعه شناسی:*تبیین عمده ترین مسائل جامعه.*قابلیت ارزیابی تجربی.*از شاخه های فربه جریان اصلی نظریه ورزی.
* دسته دوم (نظریه های کلان)*نمونه ها:*جامعه سرمایه داری مارکس جامعه ارگانیک دورکیم عقلانی شدن وبر جامعه بحرانی هابرماس جامعه باز اندیشانه گیدنز جامعه نظارتی فوکو جامعه ریسکی اریک بک جامعه شبکه ای کاستلز ...*ویژگی های اصلی و نسبت آنها با جریان اصلی جامعه شناسی:*تبیین ریشه های بنیادی جهان مدرن و روندهای اصلی آن.*از لحاظ تجربی راه گشا بودن آن مورد توجه است.*از شاخه های فربه جریان اصلی نظریه ورزی.
* دسته سوم (مکاتب یا مدرسه ها)*نمونه ها:*وفاق تضاد کنش متقابل نمادی انتقادی پدیدارشناسی روش شناسی مردمی مبادله انتخاب عقلانی ساخت یابی فمینیستی ...*ویژگی های اصلی و نسبت آنها با جریان اصلی جامعه شناسی:*تبیین معماهای پنجگانه.- پوزیتویسم در مقابل تفهم- توافق یا تضاد- عاملیت یا ساختار- ریشه های جوامع مدرن؟ تحول ذهن یا تغییر روابط معیشتی؟- علت بنیادی تبعیض جنسیتی؟ ساختار زیست شناسانه یا ساختار اجتماعی؟*میزان اقبال اندیشمندان از سرمشق های آنها.*از شاخه های فربه جریان اصلی نظریه ورزی.
* دسته چهارم (جریانات فکری معاصر)*نمونه ها:*پساختارگرایی مطالعات فرهنگی پسا استعماری فمینیستی پست مدرنی دین گرایانه ...*ویژگی های اصلی و نسبت آنها با جریان اصلی جامعه شناسی:*اغلب در بیرون جریان اصلی جامعه شناسی قرار دارند.*با نگاه انتقادی و هنجاری قابل ارزیابی هستند.*اغلب بدبین به نظریات جریان اصلی جامعه شناسی.* حتی از دوره دیگری بنام پسامدرن و پساجامعه شناسی اسم می برند.
تفاوت و تشابه نظریات اجتماعی و جامعه شناختی
* تفاوت اول*نظریات اجتماعی ریشه در مطالعات بین رشته ای و سایر رشته های علوم اجتماعی درند ولی نظریات جامعه شناختی ریشه در فعالیت دپارتمانهای جامعه شناسی دارند.*تفاوت دوم:*نظریه های جامعه ناختی تجربی ترند ولی نظریات اجتماعی انتزاعی ترند.*تفاوت سوم:*پاره ای از نظریات اجتماعی از لحاظ معرفت شناختی با خردورزی و عقلانیت گرایی متفکران کلاسیک جامعه شناسی مشکل دارند.* تفاوت چهارم.*تاثیر بر یکدیگر.
* دلیل اول*تاثیرات فکری نظریه پردازان کلاسیک بر نظریه پردازان متاخر.*دلیل دوم:*اثرپذیری از بیرون جامعه شناسی.*دلیل سوم:*عوامل اجتماعی تاثیرگذار در زندگی نظریه پرداز متاخر.* دلیل چهارم.*عوامل اجتماعی خارج از زندگی متفکر.
* اول*فقط فهرست علل ذکر نمی شود بلکه علل موثر مهم است.+ دغدغه اصلی تفکیک علل اصلی از زمینه ای نیست.* دوم:*کفایت ذهنی نظریات و فرضیات.+عدم کفایت ذهنی و پیچیده و بی معنا.* سوم:*استفاده از چند روش تجربی برای نشان داده کفایت عینی.+صرفا نمایش جداول آماری* چهارم.*انتظار روشن از هر کدام از نظریات چهارگانه.+ چهارچوب ترکیبی نامناسب
* پنجم*کار آبراهامیان با استفاده مدرسه تضاد و نظریه کلان جامعه در حال توسعه.+ پژوهشهای وزارتخانه ای و کارهای پایان نامه ای.*ششم:*علاقه محقق به رائه در عرصه عمومی.+تحقیقات آرشیوی.*هفتم:*لزوما به نفع و مصلحت محقق تمام نمی شود.+معمولا با مقاومت روبرو نمی شود.
مروری بر نگاه کلاسیکالف- نظریه اجتماعی کلاسیک،فمینیسم و مدرنیته
* درآمد* مدرنیته* پیشرفت اجتماعی و یکپارچگی اجتماعی* تردید نسبت به سلامت و عدالت جامعه* بدنبال تغییر( اصلاح و انقلاب)
* پروژه دورکم: پیشرفت اجتماعی با استفاده از خرد جامعه شناختی* پیشرفت به سمت نظم اجتماعی نه رهایی افراد انسانی* بازسازی انسجام اجتماعی و وفاق اخلاقی در جهان صنعتی* جامعه شناسی مبنای شناخت مناسب برای رسیدن به جامعه سالم
* رهیافت نظری دورکم: اهمیت نظم اخلاقی* مهمترین نیاز فرد= کنترل شدن و نظارت اخلاقی # بی نظمی و فلاکت* اجتماعی شدن ----- نظم و رضایت افراد* ماهیت عینی هنجارها و ارزش ها----- جامعه شناسی ساختاری* واقعیت های اجتماعی(هنجارها و ارزش ها) به منزله اشیاء* جامعه به شکل یک نظام اجتماعی عمل می کند(کارکردگرایی)* استفاده از تکنیک ها و روش های علوم طبیعی
* مدرنیته به مثابه یک نظم اجتماعی پیچیده تر* تقسیم کار اجتماعی= تمایز میان جامعه سنتی و صنعتی* تکامل از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیکی* جوامع ابتدایی ---- تکه تکه ، گروههای خویشاوندی* خود بسندگی ------ انسجام کم* انسجام اجتماعی مبتنی بر هنجارهای سختگیرانه * وجدان جمعی درونی شده
* تکامل جامعه=== ظرفیت بیشتر برای انسجام با ثبات تر و پیچیده تر* تکامل اجتماعی= تمایز یابی اجتماعی=نهادهای تخصصی* نظام اخلاقی انعطاف پذیر* رقابت اقتصادی آشفته و بی نظم= ریشه تضاد و تخاصم طبقاتی* پاداشهای نابرابر به موقعیتهای متفاوت=تضاد* علل بیماریهای فردی و اجتماعی= فقدان نظم هنجارین(آنومی)
* الگوی جامعه شناسی علمی دورکم=== مطالعه خودکشی* استفاده از همبستگیهای آماری* تح تاثیر عوامل اجتماعی تا گرایش های فردی* گرایش به همبستگی اجتماعی* خودکشی= آنومیک خودخواهانه ایثارگرانه* شناخت قوانین جهانشمول به جای تحلیل تاریخی
* مارکس=== مدرنیته به مثابه آزادسازی ظرفیت های انسانی* تبیین ماتریالیستی تاریخ* دولت بازتاب مناسبات تاریخی طبقاتی* تحلیلی اقتصادی – سیاسی از سرمایه داری
* بحران های سرمایه داری و راه حل های آن از نظر مارکس=== * تضاد و نبرد طبقاتی= مناسبات تولید استثماری+سازمان اجتماعی جدید ، عدالت از طریق پایان دادن به استثمار* از خود بیگانگی= مناسبات اقتصدی سرمایه داری+مناسبات اقتصادی سوسیالیستی* بیگانگی از کار = نیروی کار کالایی قابل خری و فروش+پایان دادن به کالایی شدن کار و تولیدات
* بحران های سرمایه داری و راه حل های آن از نظر مارکس=== * بیگانگی کارگر از کالاهایی که می سازد= مالکیت و کنترل ابزار تولید در دست کارفرماست+پایان دادن به تقسیم کار سخت و طاقت فرسا به ویژه کار فیزیکی و ذهنی* بیگانگی از انسانهای دیگر= نابودی همکاری+رشد کامل استعدادهای هر شخص* بیگانگی از ظرفیت انسان برای فعالیت سازنده و خلاق = کارگران از کنترل کار خد و خلاق بودن منع می شوند* شکست در انباشت سرمایه،انحصار به جای رقابت، موثرتر شدن مقاومت کارگران= کاهش نرخ بهره، جایگزینی سرمایه های بزرگ، اتحاد طبقات کارگر+انقلاب و ایجاد نظام سوسیالیستی
* ماکس وبر* نگرانی نسبت به آینده* عدم برآوردن نیازهای انسانی در حین پیشرفت* اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری * اهمیت نظام های باور و جهان بینی های دینی در زندگی اجتماعی* پیوریتنیسم
* ماکس وبر: نظریه کنش اجتماعی* کنش در مدرنیته* شاخصه کنش ها در زندگی اجتماعی مدرن* انواع کنش ها: * سنتی* عاطفی * معطوف به ارزش* عقلانی* به اعتقاد وبر مدرنیته مستلزم فائق آمدن عقلانیت محدود بر دیگر اشکال کنش بود.
* ماکس وبر: نظریه کنش اجتماعی* نمونه بارز عقلانی شدن==== بروکراتیزاسیون* قفس آهنین بروکراسی * طاعون زندگی یعنی عقلانی شدن همه گیر درمان ندارد
* ماکس وبر: فواید و مشکلات عقلانی شدن و مدرنیته و راه حل آنها *افزایش قدرت انسان= بردگی و اسارت انسان در اشکال جدید سلطه *کنترل بیشتر بر طبیعت و جامعه و حق انتخاب بیشتر= کنترل غیر شخصی بر افراد ، قدرت بروکراسی+کنترل بروکراسی از طریق مجلس، حکومت منتخبان *عرفی شدن، آزادی از باورهای تحمیلی= بحران باور، از دست رفتن معنای زندگی و قواعد اخلاقی+علاقه به ارزش های لیبرالی *خرد عقلانی، پایان ایمان غیر انتقادی= نسبی شدن ارزش ها، تنزل اهداف غایی، سلطه اهداف مادی و دنیوی+وفاداری به ارزش ها، پیشبرد معرفت علمی اخلاقی، رهبران کاریزماتیک
* ماکس وبر: فواید و مشکلات عقلانی شدن و مدرنیته و راه حل آنها *ظهور خود بازتابی، فردیت= برخورد با دیگران به عنوان ابزار +دفاع از خلاقیت فرد انسانی *رویکرد عقلانی به ذهن و بدن= کاهش شهوت انگیزی ، جسمانیت لذت جنسی+حمایت از زندگی و امیال شخصی و خصوصی *توسعه پویای سرمایه داری= سلطه نیروهای بازار
* فمینیسم: نظریه اجتماعی و مدرنیته *اهمیت سیاسی و اقتصادی مناسبات جنسیتی* نظریه های اصلی فمینیست ها +نظریه لیبرالی کلاسیک +نظریه اجتماعی مدرن +نظریه های پساساختارگرایی و پسامدرن
* نظریه فمینیستی و نظریه لیبرالی کلاسیک *در سده هجدهم ظهور کرد.* دغدغه اصلی: آزادی فردی برای زنان همانند مردان* فقط موجودات عقلانی می توانستند آزادی را تجربه کنند . اما مساله این بود که زنان به اندازه مردان عقلانی محسوب نمی شدند.* اندیشمندان کلاسیک لیبرال ظرفیت های فکری و اخلاقی زنان را بسیار متفاوت و کمتر از مردان می دانستند.* ماری ولستونکرافت: غیر عقلانی است این عقلانیت را شامل حال زنان ندانیم.
* نظریه فمینیستی و نظریه لیبرالی کلاسیک *نظام آموزشی به شدت تفکیک یافته تا مردان را جذب کنند.* راه حل: ارائه آموزشهای غیر تفکیک شده و کمک به زنان برای برز استعداد و توانایی هایشان.* سده نوزدهم: مبارزه برای حق رای زنان در آمریکا و انگلیس.
* نظریه فمینیستی و نظریه اجتماعی مدرن *فرد محصول جامعه.* دهه 1960 و 1970 * تاکید بر قدرت جامعه در شکل دهی به ارزش ها و رفتار فرد.* تمایز میان تفاوت های جنسی و جنسیتی* تحت تاثیر رادیکالیسم نابرابری.شعار اصلی: امر شخصی امری سیاسی است.* عرصه خصوصی و عرصه عمومی
* فمینیسم لیبرال *بتی فریدان *محدودیت به عرصه خصوصی= افسردگی و اعتیاد برای زنان* بار اشتغال و نان آوری بر دوش مردان= عدم لذت کامل از زندگی* بنابراین ارزش ها و هنجارهایی که در بین مردان و زنان درونی شده اند باید به شکل انعطاف پذیری توزیع شود. * راه حل: اصلاحات حقوقی در عرصه های نظام آموزشی، سیاست و بازار کار.
* فمینیسم رادیکال *تاکید بر سرکوب نظام مند و جمعی زنان از سوی مردان*تقسیم بندی رایج میان عرصه عمومی و خصوصی را بکار می گرفتند* عرصه خصوصی به حوزه ای تبدیل شده بود که به شدت سیاسی بود.* نظام مردسالار الگویی برای اشکال بعدی استثمار و سرکوب. * مهمترین ویژگی جامعه: کنترل مردسالارانه رفتار جنسی زنان و فرزندآوری آنها.
* فمینیسم مارکسیستی *ستم دیدگی زنان یکی از نشانه های بیماری سرمایه داری است.*میشل برت* خانواده بصورت بنیادین از طریق نیازهای سرمایه داری شکل میگیرد.* خانواده محملی مهم برای فرودست کردن زنان است. * ریشه ستمدیدگی زنان: کار بدون دستمزد زنان در خانه و با دستمزد در بیرون از خانه.
* فمینیسم سوسیالیستی: *ترکیب عناصر فمینیسم رادیکال و مارکسیستی.*نیروهای مردسالاری و سرمایه داری توامان* نظریه نظام های دوگانه: مردسالاری و نظام سرمایه داری را دو شکل مجزای سرکوب زنان می دانست.* نظریه نظام های یکپارچه: نظامی واحد و یکپارچه
* ضعف ها و مشکلات نظریات فمینیستی مدرن: *عدم موفقیت در برقراری تعادل میان آزادی/محدودیت، ساختار/عاملیت.*بدبینی نسبت به آرمانهای مدنیته و میراث روشنگری(عقلانیت خرد)
* رهیافتی جدید به تلفیق نظری تحلیل خرد و کلان: *در تحقیقات عملی ساده است.*تبیین ساختار اجتماعی، فرهنگ و رفتار با نظریه های عامتر و انتزاعی* مساله: ایجاد سازگاری میان تبیین های سطح جمعیتی یا اجتماعی با تبیین های رفتری و فردی است. نتیجه* شکاف بین خرد و کلان* ناسازگاری علوم اجتماعی
* عاملیت و ساختار: *عاملیت: اراده آزاد انسانی.*ساختار:کنش انسانی به شدت تحت تاثیر عوامل ساختاری و فرهنگی* این دو نگرش متضاد نیستند.* ابهام* آمیختگی عاملیت-ساختار با مسائل خرد-کلان
* انتونی گیدنز: *ساختار: قواعد و منابعی که کنشگران در عمل از آنها استفاده می کنند.*پی یر بوردیو:*مفهوم عادتواره: شیوه ها و روال های افراد در طبقه بندی، شناخت، فهم و رفتار به جایگاهشان مخصوصا در نظام طبقاتی مربوط است. * کنش های افراد این ساختارها را تقویت می کند.* ارتباط میان ساختار و عاملیت به واسطه عادتواره برقرار می شود.
* تمایز میان ذهنی و عینی: *ذهنی: چیزی است که در سر انسان می گذرد--- عاملیت و اراده.*عینی: چیزی است که خارج از سر انسان قابل مشاهده است-ساختار.*فرض باطل: نمی توان بطور عینی امر ذهنی را مطالعه کرد.* پیشرفت علوم در تصویرسازی ذهنی و ترسیم عصب شناسی مغز.
* جهان چند بعدی: *از کنش و سامان(نظم) تشکیل شده است.*جفری الکساندر: میان کنش و سامان تفکیک قائل می شود.*کنش: عقلانی و غیر عقلانی. *سامان: تضاد و وفاق. * با ارجاع به دوگانه های کهنه ای نظیر عاملیت-ساختار، عقلانی-غیر عقلانی، عینی-ذهنی، کنش-سامان و غیره تمایز خرد و کلان از لحاظ نظری حل نخواهد شد.
* استراتژی هایی برای پر کردن شکاف میان خرد و کلان: *خرد گرایی افراطی.*فرض: جهان خرد برای تبیین نظری مقدم است.*ساختار: ساخته ذهن جامعه شناسان. *تنها مساله قابل مشاهده: افراد درگیر رابطه و مواجهه رو در رو. * سنجش فرایندهای خرد------- تبیین ساختارها.
* استراتژی هایی برای پر کردن شکاف میان خرد و کلان: *کلان گرایی افراطی.*فرض: نیروهای محدود کننده کنش ها.*ساختار: تاثیرگذار بر میزان و نوع کنش ها. * چیزهای تحت تملک ساختارها قابل فروکاستن به امر خرد نیستند.
* استراتژی هایی برای پر کردن شکاف میان خرد و کلان: *تخته پرش های مفهومی.*پیشروی مفهومی از خرد به کلان.*جامعه شناسی صوری: *به جای توجه به ماهیت واحدها باید بر خود رابطه و متعلقات آن و پویش شناسی توجه کنیم. *تقلیل گرایی استنتاجی: *پایه ها و اصول بنیادین فرایندهای خرد در راس دستگاهی استنتاجی قرار می گیرد و قوانین ساختار اجتماعی از دل این اصول استنتاج می شود.