1 / 6

Mehrpour_1349@Yahoo

Mehrpour_1349@Yahoo.com. پد ري ديروقت ، خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسرش را ديد كه در انتظار او بود. سلام بابا ! يك سئوال از شما بپرسم؟ - بله حتمآ. چه سئوالي؟ - بابا ! شما براي هرساعت كار چقدر پول مي گيريد؟. Mehrpour_1349@Yahoo.com. پسر ك در حالي كه سرش پائين بود آه ی كشيد و

duaa
Télécharger la présentation

Mehrpour_1349@Yahoo

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. Mehrpour_1349@Yahoo.com

  2. پدري ديروقت، خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسرش را ديد كه در انتظار او بود. سلام بابا ! يك سئوال از شما بپرسم؟ - بله حتمآ. چه سئوالي؟ - بابا ! شما براي هرساعت كار چقدر پول مي گيريد؟ Mehrpour_1349@Yahoo.com

  3. پسر ك در حالي كه سرش پائين بود آهی كشيد و بعد به پدرنگاه كرد و گفت : ميشود 3هزارتومن به من قرض بدهيد؟ پدربا ناراحتي پاسخ داد: اين به تو ارتباطي ندارد. چرا چنين سئوالي ميكني؟ - فقط ميخواهم بدانم. - بسيار خوب مي گويم : 6هزارتومن. پدرعصباني شد و گفت : اگر دليلت براي پرسيدن اين سئوال، فقط اين بود كه پولي براي خريدن يك اسباب بازي مزخرف از من بگيري! كاملآ در اشتباهي. سريع به اطاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اينقدر خودخواهی. Mehrpour_1349@Yahoo.com

  4. من هر روز سخت كار مي كنم و براي چنين رفتارهاي بچه گانه ی تو وقت ندارم. Mehrpour_1349@Yahoo.com

  5. پدربه سمت اتاق پسرشرفت و در را باز كرد. - خوابي پسرم ؟ نه پدر، بيدارم. من فكر كردم شايد با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولاني بود و همه ناراحتي هايم را سرتو خالي كردم. شايد واقعآ چيزي بوده كه او براي خريدنش به 3هزارتومن نياز داشته است. به خصوص اينكه خيلي كم پيش مي آمد پسرك از پدرش درخواست پول كند. پسرك، آرام به اتاقش رفت و در را بست. مرد نشست و باز هم عصباني تر شد: چطور به خودش اجازه مي دهد فقط براي گرفتن پول از من چنين سئوالاتي كند؟ بعد از حدود يك ساعت مرد آرام تر شد و فكر كرد كه شايد با پسر كوچكش خيلي تند و خشن رفتار كرده است. Mehrpour_1349@Yahoo.com

  6. بيا اين 3هزارتومنی كه خواسته بودي. پسرك نشست،خنديد و فرياد زد : متشكرم بابا! بعد دستش را زير بالشش برد و از آن زير چند اسكناس مچاله شده در آورد. مرد وقتي ديد پسر كوچولو خودش هم پول داشته،دوباره عصباني شد و با ناراحتي گفت : با اين كه خودت پول داشتي، چرا دوباره درخواست پول كردي؟ پسرك پاسخ داد: براي اينكه پولم كافي نبود،ولي من حالا 6هزارتومن دارم. آيا مي توانم يك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بياييد؟ من شام خوردن با شما را خيلي دوست دارم ... Mehrpour_1349@Yahoo.com

More Related